منم یک تقویم پر از زمستون چله نشینه دلی دربو داغون
سال کبیسمو شمردم از هیچکسی حاطره ای ندارم
جز یک نفر که دربو داغونم کرد
بره بودم گرگ بیابونم کرد
اما دلم تو غربت بیابون اصلا نشد پشیمون
ای دل دیوونه کی قدرتو می دونه برو فکر خودت باش پر از گرگ زمونه
باز منتظر نشستی آب می شی دستی دستی تو هم باید مثل اون دلش رو می شکستی
سلام
خوبی
کارت
عالی
به من سر بزن
بای
سلام خوبی
متن زیبایی نوشته بودی
آغاز، دوست داشتن است...
اگرچه پایان راه نا پیداست...
من دیگر به پایان نیندیشم...
که همین زیباست
من اپم سر بزنی یه دنیا خوشحال می شم
بای
عالی بود