هی نشین غصه نخور رفته که رفته
اگه دوستت داشت نمی رفت اون که رفته
هی نشین چشم به راه رفته که رفته
اگه عاشق بود نمی رفت اون که رفته
بی خیالش مگه چند سال تو جوونی
بی خیالش مگه چند سال تو می مونی
بی خیالش اینها رسم روزگاره
همشون کار خداست حکمتی داره
یاد حرفهای قشنگش می دونم مثل یک داغه
اون دلت خیلی گرفته شده قلبت پاره پاره
اون که رفته دیگه رفته دیگه اون دوستت نداره
دیگه دست بردار عزیزم برو سوی عشق تازه
هیچکسی نمی دونه توی دلت چی می گذره
حرفهات اندازه ی کوهه پر غروری خیلی ساده
اون که رفته دیگه رفته دیگه برگشتن نداره
اگه دوستت داشت نمی رفت حتی واسه ی یک لحظه
دلم خیلی واست تنگ شده به اندازه ی این دوری حرف نگفته دارم بغض دارم اشک دارم های های گریه دارم آره تو منو به بیراهه سپردی اما تو هنوز تو این دل جا داری با این زبونه روزه حرف آخرم رو می زنم دوستت دارم ...